دهخدا، حکیم عصر معاصر
علی اکبر دهخدا (1257 – 1334 ه.ش.) نامی آشناست که با چند موضوع پیوند خورده است. لغتنامه دهخدا اثری است که بهتنهایی لقب «فرهنگساز ملی» را برازنده او کرده است. از طرفی مشارکت دهخدا در فعالیت و مبارزه سیاسی در عصر مشروطه و پشتیبانیاش از دکتر مصدق در نهضت ملی کردن صنعت نفت، چهرهای اجتماعی، سیاسی و متعهد به شخصیت او افزوده است.
سردبیری هفتهنامه صوراسرافیل، تصحیح چند دیوان شعری (مثل حافظ، ناصرخسرو، منوچهری و …)، ترجمه از زبان فرانسه، تدوین مجموعه چهارجلدی امثال و حکم، و طنزنوشتههایی مثل چرند و پرند همه در کارنامه کاری دهخدا میدرخشند.
درباره او فراوان سخن گفتهاند. ما در این مقاله میخواهیم از طنزنویسی او، خاصه چرند و پرند، بگوییم: اثری که از نوع نگاه اجتماعیسیاسی دهخدا برخاسته و به سبک زندگی، زبان، فرهنگ و تمایلات طبقه فرودست جامعه میپردازد.
چرند و پرندهای دهخدا
چرند و پرند مجموعه مقالاتی است که از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۶ ه.ق. (یعنی در فاصله زمانی بین پیروزی انقلاب مشروطیت و شروع استبداد صغیر) در ۳۲ شماره هفتهنامه صوراسرافیل منتشر میشدند. این نوشتهها با طنزی گزنده، به نقد ساختارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران دوره قاجار میپرداخته. مقالات چرند و پرند آمیزهای از انواع ادبی (همچون داستان، قصه و حکایت و بیانیه) بودند که در کنار هم خوش نشستهاند. بسیاری از مقالات به سبک داستان کوتاه غربی نزدیک شدهاند و در کنار آثار دیگری مثل حاجیبابا اصفهانی، مجمع دیوانگان و یکی بود یکی نبود آغازگر و نویدبخش راه تازهای در سبک داستاننویسی معاصر بودند.
اگرچه دردسر میدهم، اما چه میتوان کرد؟ نشخوار آدمیزاد حرف است. آدم حرف که نزد، دلش میپوسد. ما یک رفیق داریم اسمش دَمدَمی است. این دمدمی حالا بیشتر از یک سال بود موی دماغ ما شده که کبلایی! تو که هم از این روزنامهنویسها پیرتری هم دنیادیدهتری هم تجربهات زیادتر است، الحمدلله به هندوستان هم که رفتهای، پس چرا یک روزنامه نمینویسی؟!
(چرند و پرند، ص 16)
دهخدا در پایان مقالاتش نامهای مستعار مختلفی را به خود نسبت داده: دُخو، اویارقلی، برهنه خوشحال، جغد، خرمگس، روزنومهچی، رئیس انجمن لاتولتها، نخود هر آش و … بعضی از نامهای او هستند.
این مقالات نوعی تجدد در هجو و انتقاد فارسی به حساب میآیند؛ پیش از او کمتر کسی چنین فکاههها یا مقالههای طنزآمیزی با این میزان ابداع و تخیل و تفکر و حتی هذیانهای درخشان نوشته است.
اما در کنار زبان پرقدرت دهخدا، محتوای چرند و پرند است که آن را به یکی از آثار مهم دوره مشروطه تبدیل میکند: نوشتن از جوهر زندگی مردم، آمال و آرزوها، دغدغهها و سختیهای زندگی آنان. او تصویری روشن از اوضاع و احوال جامعه ایرانی (بهویژه فرهنگ عامه) به دست میدهد.
گزارههایی دربارۀ چرند و پرند
نوع روایت مقالات در این اثر کاملاً متنوع است، انواعی مثل نامه، اعلان، اخبار، خاطره، گفتوگو، مقاله، سخنرانی، داستان کوتاه، سرگذشت، نمایشنامه، نقیضه و … همه و همه در بین روایات دهخدا دیده میشوند. مثلاً او در بعضی مقالات بهجای بیان مقصودش، آن را در دیالوگی بین دو یا چند شخصیت جا میدهد. هنگام تعریف داستانها شخصیتها را با نقلقولهایشان میشناساند و نه با توصیف مستقیم ویژگیهایشان، چیزی که در آن دوره بسیار تازه مینماید.
یکی از پرکاربردترین نوع مقالات «نامهنگاری» یا مکتوب است. او در این نامهها که عموماً آغاز (سلام و عنوان و نام گیرنده) و میانه و پایان (نام فرستنده و امضا) دارند و گاه عامیانه گاه کاملاً رسمیاند، مقصود خود را در قالب و ساختاری نامهوار میآورد.
پا مریزاد. ناز جونت پهلوون. امّا جونِ سیبلای مردونت حالا که خودمونیم ضعیف چزونی کردی! نه ملّا باشی نه رحیم شیشه بُر نه آن دو تا سیدّا، اینا هیچ کودومشون نه ادّعای لوطیگیریشون میشد نه ادّعای پهلوونیشون. بیخود اینارو چزوندی. حالا نگاه کن، جون جوونیت، اینم از بیغیرتی بچّه محلههاشون بود که تو را توی ولایتشون گُذاشتن بمونی. اگر بچههای انجمن ابوالفضل همون فرداش جُلو پوستتُ به دوشت داده بودند چه میکردی؟
خوب رفیق تو توی انجمنهای طهرون اینقذه قسمهای پا زخم خوردی که چه میدونم، من قدّاره بند مجلسم، هوا خواه مشروطهام، چطو شُد پات به آنجا نرسیده مثلِ نایبای قاطر خونه پای روزنومهچی آخوندا اولادای پیغمبرُ چوب بستی؟ نگو بچههای طهرون نفهمیدن که چطو حقّه را سوار کردی. ما همون روز که شنیدیم زاغ سیاتُ چوب زدیم معلوم شد که همون سیده که تو را بُرد پیش مشیرالسلطنه حاکم رشتت کرد، روبندِت کرده، و با همون سیده دست به یکی بودین، مَخْلصِ کلوم پهلوون رودرواسی ازت ندارم، تو روت میگم، اگر آدم از چند سال تو گود کار کردن میتونست حاکم بشه حالا حاجی معصوم و مهدی گاوکش هر کودوم واسه خودشون یک اتابیک بودن. بچههای چاله میدون همهشون سلوم دعای بلند بهت میرسونن.
باقیش غم خودت کم.
(ص 88)
یک نوع دیگر از این مقالات «خاطرهنگاری» است: مرور خاطرات یک شخصیت عموماً با زاویه دید سوم شخص. و در میانۀ بیان خاطرات، ارائۀ بیانیهای کامل و جامع از مقاصد و افکار.
فکاهه «قندرون» نمونه خوبی از این نوع مقاله است، خاطرهای از ماجرای ورود حاجی ملاعباس به خانه و فرار زنان خانه از تیررس نگاه او. سپس سرگذشت حاجی ملاعباس میآید و اخلاقیات و رفتارهایش در تعریفِ ماجراهای مختلف توصیف میشود. و نوشته در پایان، به صحن خانه ـ هنگام ورود ملاعباس به خانه ـ برمیگردد درحالیکه او دارد با سوگلیاش مشاجره میکند. این خاطره این چنین آغاز میشود:
همه کس این را میداند که میان ما زن را به اسم خودش صدا کردن عیب است، نه همچو عیب کوچک، خیلی هم عیب بزرگ. واقعاً هم چه معنی دارد آدم اسم زنش را ببرد؟ تا زن اولاد ندارد آدم میگوید: اهوی. وقتی هم بچهدار شد، اسم بچهاش را صدا میکند مثلاً: ابول؛ فاطی؛ رقی، و غیره. زن هم میگوید: هان! آن وقت آدم حرفش را میزند. تمام شد و رفت، وگرنه زن را به اسم صدا کردن محض غلط است.
در ماه قربان سال گذشته همچو شب جمعهای حاجی ملا عباس بعد از چندین شب نزدیک ظهر آمد خانه، از دم در دو دفعه سرفه کرده، یکدفعه «یا الله» گفته، صدا زد: صادق!
زنش شلنگانداز از پای کلکِ وسمه دوید طرف دالان، زنهای همسایهها هم که دوتاشان یکتای شلیته توی حیاط وسمه میکشیدند و یکی دیگر هم توی آفتابرو سرش را شانه میکرد، دویدند توی اطاقهاشان.
(ص 171)
دهخدا زبان ساده و عامیانه و روزمره را برای بیان نظراتش انتخاب کرده است. زبان او لبریز است از تکیهکلامها، کنایات، اتباع، جملات دعایی، نفرینها، ناسزاها، سوگندها و … این نوع تعبیرات عامیانه که بر زبان مردم کوچه و بازار جاری است، بار عاطفی و صمیمانهای به مقالات میدهد و آن را به روایت مستقیمی از زندگی مردم بدل میکند، روایتی که تأثیرگذار است. دهخدا به زبان مردم با خود مردم حرف میزند:
بعد از چندین سال مسافرت هندوستان و دیدن ابدال و اَوتاد و مهارت در کیمیا و لیمیا و سیمیا الحمدلله به تجربه بزرگی نایل شدم و آن دوای ترک تریاک است. اگر این دوا را در هریک از ممالک خارجه کسی کشف میکرد ناچار صاحب امتیاز میشد. انعامات میگرفت. در همه روزنامهها نامش به بزرگی درج میشد اما چه کنیم که در ایران کسی قدردان نیست!
(ص 4)
نوشتههای پر از تصویر بهظاهر چرندِ و پرند دهخدا بازتاب اوضاع و احوال درهمریخته روزگارش است. همان آشفتگیها و عدمانسجامهای اجتماعی در زبان و بیان شتابآلود، نامدون و ظاهراً نامرتبط مقالات بازتاب یافته، آیینهای تمامنما از دوران مشروطه.
(این نوشته خلاصهای از مقاله «عامیانهنگاری دهخدا، ضرورتی ناگزیر» نوشته محمد پارسانسب (1393) است.)